معرفی انیمیشن کشتی بخار ویلی – تولد میکی موس و انقلاب صدا

معرفی انیمیشن کشتی بخار ویلی - تولد میکی موس و انقلاب صدا

انیمیشن کوتاه کشتی بخار ویلی (Steamboat Willie) شهرتش را مدیون معرفی شخصیت های محبوب میکی و مینی ماوس به جهان است. اما فراتر از این، به خاطر نوآوری بی نظیرش در استفاده از صدای همگام، تاریخ انیمیشن و سینما را برای همیشه تغییر داد و دریچه ای نو به روی یک دوران طلایی گشود.

تاحالا شده فکر کنین یه اثر هنری چقدر می تونه دنیا رو عوض کنه؟ «کشتی بخار ویلی» دقیقاً یکی از همون هاست. این انیمیشن کوتاه سال ۱۹۲۸ فقط یه کارتون ساده نبود؛ یه نقطه عطف بود، یه انقلاب کوچیک که نه تنها میکی ماوس، این موش دوست داشتنی رو به دنیا معرفی کرد، بلکه شیوه ساخت و تماشای کارتون ها رو از این رو به اون رو کرد. بیاین با هم یه سفر بریم به دل تاریخ و ببینیم این شاهکار کلاسیک والت دیزنی چطور از یه کشتی بخار کوچیک، سکوی پرتابی شد برای یه امپراتوری عظیم و میراثی ماندگار که تا امروز هم حرف های زیادی برای گفتن داره.

یه نگاهی بندازیم به: کشتی بخار ویلی، جایی که میکی و مینی سال ۱۹۲۸ پا به دنیا گذاشتن

اگه بخوایم دقیق و حساب شده صحبت کنیم، کشتی بخار ویلی توی تاریخ ۱۸ نوامبر سال ۱۹۲۸ رسماً اکران شد و شور و هیجانی عجیب به پا کرد. کارگردانی این اثر خارق العاده به عهده دو نابغه انیمیشن بود: والت دیزنی که دیگه نیازی به معرفی نداره و آب آیورکس که دست راست دیزنی و یه هنرمند واقعاً خلاق بود. این دو نفر با همکاری هم، پایه های چیزی رو گذاشتن که قرار بود دنیا رو شگفت زده کنه.

شاید براتون جالب باشه بدونید که «کشتی بخار ویلی» در واقع سومین انیمیشنی بود که میکی ماوس و مینی ماوس توش حضور داشتن. قبل از این، دو کارتون دیگه به اسم های «دیوانه هواپیما» و «گالوپین گچو» ساخته شده بودن که اتفاقاً میکی و مینی هم توشون بودن. اما داستان اینه که اون دوتا فیلم، شانسی برای اکران عمومی پیدا نکردن و همین «کشتی بخار ویلی» بود که برای اولین بار به صورت گسترده پخش شد و مردم رو با این موش های دوست داشتنی آشنا کرد. در واقع، این سومین شلیک بود که دقیقاً به هدف خورد!

توی همین انیمیشن، ما برای اولین بار با میکی ماوس و مینی ماوس آشنا میشیم، البته با قیافه ای که شاید امروز برامون یکم غریبه باشه. میکی با اون چشم های دکمه ای، گوش های گرد و بزرگ و شلوارکی که انگار تازه پوشیده، حسابی بازیگوش و پر جنب و جوش نشون میده. مینی هم با یه کلاه کوچک و دامنی ساده، همون روحیه شاد و سرزنده میکی رو داره و میشه گفت مکملش توی ماجراجویی هاست. این نسخه های اولیه، یه تفاوت هایی با میکی و مینی امروزی دارن؛ هم از نظر طراحی و هم از نظر لحن و حرکت، ولی همون هسته اصلی شخصیت که دوستش داریم، از همونجا شکل گرفت.

پشت پرده این موفقیت، استودیوی انیمیشن والت دیزنی بود که با تلاش های شبانه روزی، این اثر رو تولید کرد. اما نقش پت پاورز، یه توزیع کننده و تاجر باهوش هم خیلی مهم بود. اون بود که این کارتون رو دید و به پتانسیلش پی برد. پت پاورز با سیستم صوتی خودش به نام «سی نتو» (Cinephone) وارد ماجرا شد و همین سیستم صوتی بود که به «کشتی بخار ویلی» کمک کرد تا صداگذاری همگام داشته باشه و توی سینماها غوغا کنه. بدون حمایت و سیستم صوتی پاورز، شاید این انقلاب صوتی هیچ وقت اتفاق نمی افتاد و میکی ماوس هم اینقدر زود به شهرت نمی رسید. در واقع، ترکیب نبوغ دیزنی و آیورکس با هوش تجاری پت پاورز، یه مثلث طلایی برای موفقیت این کارتون ساخت.

انقلاب صدا: کشتی بخار ویلی چطور تاریخ سینما رو زیر و رو کرد؟

مهم ترین چیزی که «کشتی بخار ویلی» رو نه فقط توی دنیای انیمیشن، بلکه در کل تاریخ سینما جاودانه کرد، استفاده از صدای کاملاً همگام (Synchronized Sound) بود. یعنی چی؟ یعنی هر اتفاقی که روی پرده می افتاد، صداش دقیقاً همون لحظه و با همون ریتم شنیده می شد. این شاید امروز برای ما عادی به نظر برسه، ولی سال ۱۹۲۸ یه معجزه به حساب میومد!

قبل از «کشتی بخار ویلی»، خیلی ها سعی کرده بودن به فیلم ها صدا اضافه کنن. فیلم های صامت بودن که با موسیقی زنده توی سالن پخش می شدن، یا بعضی فیلم ها یه جاهایی صداهای ضبط شده داشتن، اما هیچ کدوم اون «همگام سازی کامل» رو نداشتن که صدا دقیقاً با حرکت لب ها یا برخورد یه شیء جور دربیاد. دیزنی و آیورکس با این کارشون، یه پرده جدید رو باز کردن و نشون دادن که چطور میشه صدا رو نه فقط یه عنصر اضافی، بلکه یه بخش جدایی ناپذیر و قدرتمند از روایت داستان قرار داد.

داستان از اونجایی شروع شد که والت دیزنی، فیلم «خواننده جاز» رو دید. این فیلم اولین فیلم بلند سینما بود که دیالوگ و آوازهای همگام داشت و حسابی سروصدا کرده بود. دیزنی که همیشه دنبال نوآوری بود، با دیدن موفقیت این فیلم به خودش گفت: «چرا کارتون ها هم نباید صدا داشته باشن؟» و این سوال، جرقه یه ایده بزرگ شد. اون قاطعانه تصمیم گرفت که باید یه کارتون صوتی کامل بسازه، حتی اگه منابع مالیش محدود بود و خیلی ها بهش می گفتن این کار شدنی نیست.

پشت پرده هماهنگ سازی: چالش ها و نبوغ

چالش فنی ساخت یه کارتون با صدای کاملاً همگام، خیلی بزرگ بود. تصور کنین، اونا باید کاری می کردن که تصویر و صدا دقیقاً با هم جفت بشن، اون هم بدون ابزارهای پیشرفته امروزی! دیزنی و تیمش برای حل این مشکل، دست به دامن روش های ابداعی و خلاقانه شدن. اون ها از سیستمی که پت پاورز ساخته بود، یعنی «سی نتو» استفاده کردن. اما مهم تر از سیستم، روش کار خودشون بود.

اون ها از یه «دستگاه کلیک» استفاده کردن؛ در واقع یه دستگاه ریتم زن بود که کمک می کرد انیماتورها و موزیسین ها، ریتم و زمان بندی دقیق صدا و تصویر رو هماهنگ کنن. والت دیزنی خودش مسئولیت صداپیشگی میکی ماوس و مینی ماوس رو به عهده گرفت! بله، اون صدای تیز و بامزه میکی که الان می شناسیم، صدای خود والت دیزنی بود. این نشان دهنده تعهد و علاقه شدیدش به پروژه اش بود. اون ها با این روش، تونستن یه ارکستر کوچک رو با انیمیشن هماهنگ کنن و نتیجه شد یه اثر بی نظیر که برای اولین بار به مخاطب این حس رو می داد که کاراکترها واقعاً دارن حرف می زنن، ساز می زنن و کارهای بامزه انجام میدن.

صدا توی «کشتی بخار ویلی» فقط برای دیالوگ نبود؛ یه عنصر روایی قدرتمند و پر از کمدی بود. صدای بوق کشتی، صدای زنگ ها، حتی صدای خرناس کشیدن حیوانات، همه و همه با حرکات روی پرده هماهنگ شده بودن و یه لایه جدید از خنده و سرگرمی رو به کارتون اضافه می کردن. این جادوی صدا، کاری کرد که تماشاگرها حس کنن بیشتر از همیشه توی داستان غرق شدن و با کاراکترها ارتباط برقرار کنن. همین نوآوری بود که باعث شد «کشتی بخار ویلی» به محبوب ترین کارتون زمان خودش تبدیل بشه و راه رو برای ساخت هزاران انیمیشن صوتی دیگه باز کنه.

«کشتی بخار ویلی فقط اولین کارتون با صدای همگام نبود؛ این فیلم نشان داد که صدا می تواند یک ابزار قدرتمند روایی و کمدی باشد و مسیر جدیدی را برای آینده انیمیشن گشود.»

داستان و شخصیت ها: ماجراجویی های میکی توی رودخونه

داستان «کشتی بخار ویلی» خیلی ساده و سرراست شروع میشه. میکی ماوس رو می بینیم که کاپیتان یه کشتی بخاره، البته فقط برای دل خودش! اون با سوت زدن و ادا درآوردن، خودشو جای کاپیتان اصلی، یعنی پیت بدجنس، جا میزنه و وانمود می کنه که داره کشتی رو هدایت می کنه. در واقع، اینجاست که ما برای اولین بار با روحیه شوخ و بازیگوش میکی آشنا میشیم. اون پر از انرژی و خوش بینیه، حتی اگه توی دردسر بیفته.

ماجرا با ورود مینی ماوس، که توی این نسخه اولیه فقط یه مسافره، جذاب تر میشه. مینی در حالی که داره با یه گوسفند بازی می کنه، چتر و گیتارش از دستش میفته و میکی برای کمک بهش می ره. اینجا هم رفاقت و علاقه بین این دو شخصیت، حتی به صورت اولیه، دیده میشه. میکی و مینی با استفاده از حیوانات روی کشتی، یه موسیقی بداهه می نوازن و لحظات بامزه ای رو خلق می کنن. مثلاً میکی از دندون های یه گوسفند برای ساز زدن استفاده می کنه یا دم یه گربه رو می کشه تا صدای ساز دربیاد! این صحنه ها شاید امروز یکم خشن به نظر برسن، اما اون موقع هدفشون صرفاً کمدی بود.

شخصیت سوم و مهم داستان، پیت بدجنس (Pete) هست که توی این کارتون نقش ملوان و رئیس میکی رو بازی می کنه. پیت، بداخلاق و همیشه عصبانیه و با میکی سر و کله می زنه. اون موقعی که میکی به خاطر کمک به مینی، از کارش غافل شده، اونو از سکان کشتی دور می کنه و میکی رو مجبور می کنه به کارهای سخت تری مثل پوست کندن سیب زمینی ها بپردازه. این تعامل بین میکی و پیت، پایه های یه رقابت کلاسیک بین خیر و شر رو می ذاره که توی خیلی از کارتون های بعدی دیزنی هم ادامه پیدا کرد.

یکی از قشنگ ترین جنبه های داستان، همین استفاده هوشمندانه از موسیقی و جلوه های صوتی برای برجسته کردن کمدی و ریتم داستانه. مثلاً وقتی میکی داره با حیوانات روی کشتی ساز می زنه، صدای هر حیوون دقیقاً با حرکتش هماهنگه و این باعث میشه صحنه ها چندین برابر خنده دارتر بشن. آهنگ های شاد و ساده ای که توی کارتون پخش میشه، به بیننده حس خوبی میده و نشون میده که چطور دیزنی از همون اول می دونست چطور با موسیقی، احساسات مخاطب رو درگیر کنه و یه تجربه دیداری-شنیداری کامل و جذاب رو براش فراهم کنه.

میراث و تأثیر فرهنگی: فقط یه کارتون نبود، یه پدیده بود!

«کشتی بخار ویلی» بعد از اکرانش، به سرعت تبدیل به یکی از محبوب ترین کارتون های زمان خودش شد. مردم عاشق میکی ماوس شدن و این کارتون، حسابی توی گیشه ترکوند. موفقیت تجاری این فیلم، به والت دیزنی اعتماد به نفس و پول کافی داد تا بتونه پروژه های بزرگ تری رو شروع کنه و ایده های بلندپروازانه اش رو به واقعیت تبدیل کنه.

اما موفقیت «کشتی بخار ویلی» فقط به خاطر گیشه نبود؛ منتقدان و انیماتورها هم حسابی تحسینش کردن. همه به نبوغ والت دیزنی و آب آیورکس برای استفاده از صدای همگام و ترکیب کمدی با موسیقی اذعان داشتن. این کارتون به عنوان یکی از تأثیرگذارترین انیمیشن های ساخته شده در تاریخ شناخته میشه. مثلاً، توی کتاب «۵۰ بهترین کارتون» که سال ۱۹۹۴ منتشر شد و توسط خود انیماتورها انتخاب شده بود، «کشتی بخار ویلی» رتبه سیزدهم رو کسب کرد که این خودش نشون دهنده جایگاه ویژه این اثر توی قلب اهالی انیمیشنه.

فراتر از این، اهمیت فرهنگی «کشتی بخار ویلی» به قدری زیاده که در سال ۱۹۹۸، کتابخانه کنگره ایالات متحده این فیلم رو برای حفظ و نگهداری توی فهرست ملی فیلم خودش انتخاب کرد. این لیست برای آثاریه که از نظر فرهنگی، تاریخی یا زیبایی شناختی اهمیت ویژه ای دارن و باید برای نسل های آینده حفظ بشن. این انتخاب، مهر تأییدی بود بر این که «کشتی بخار ویلی» نه فقط یه کارتون، بلکه یه تکه مهم از تاریخ فرهنگ و هنر آمریکاست.

چرا منتقدها عاشقش شدن؟

منتقدان به چند دلیل عاشق «کشتی بخار ویلی» شدن. اول از همه، نوآوری فنی بود. همگام سازی صدا یه انقلاب واقعی بود و باعث شد کارتون ها زنده بشن. قبل از این، کارتون ها مثل نقاشی های متحرک بودن، اما با صدای همگام، شخصیت ها انگار نفس کشیدن. دوم، کاراکترهای دوست داشتنی بودن. میکی ماوس با اون شیطنت ها و معصومیتش، خیلی زود دل ها رو برد. یه قهرمان معمولی و دوست داشتنی که هرکسی می تونست باهاش ارتباط برقرار کنه. سوم، کمدی و روایت جذاب بود. داستان ساده بود اما پر از لحظات خنده دار و استفاده هوشمندانه از صدا برای ایجاد کمدی، یه چیز بی سابقه بود. دیزنی ثابت کرد که انیمیشن می تونه سرگرم کننده و خلاقانه باشه و فقط برای بچه ها نیست.

تأثیرات بلندمدت «کشتی بخار ویلی» بر صنعت انیمیشن هم که دیگه نگم براتون! این فیلم راه رو برای انیمیشن های صوتی باز کرد و بدون اون، شاید هیچ وقت دوران طلایی دیزنی شکل نمی گرفت. استودیوهای دیگه هم فهمیدن که برای رقابت، باید کارتون های صوتی بسازن و همین شد که یه موج جدید از خلاقیت و نوآوری توی صنعت انیمیشن به راه افتاد. این انیمیشن نقطه آغازی بود برای برند میکی ماوس که الان به یکی از بزرگترین و شناخته شده ترین برندهای دنیا تبدیل شده و در نهایت، سنگ بنای امپراتوری عظیم دیزنی رو تشکیل داد که امروز بخش بزرگی از صنعت سرگرمی رو در دست داره.

واقعاً میشه گفت «کشتی بخار ویلی» فقط یه کارتون نبود؛ یه پیشگام بود که مسیر آینده سرگرمی رو تغییر داد و به همه نشون داد که با کمی خلاقیت و نوآوری، میشه دنیایی جدید ساخت. حالا که بهش فکر می کنیم، چقدر خوب که والت دیزنی اون روزها «خواننده جاز» رو دید و اون جرقه توی ذهنش روشن شد!

کشتی بخار ویلی وارد مالکیت عمومی میشه: یه شروع تازه برای یه اسطوره

حالا رسیدیم به یه بخش خیلی مهم و جدید توی داستان «کشتی بخار ویلی»: ورودش به مالکیت عمومی. شاید براتون سوال باشه که مالکیت عمومی (Public Domain) یعنی چی؟ خیلی ساده بخوام بگم، وقتی یه اثر هنری وارد مالکیت عمومی میشه، یعنی دیگه تحت حمایت قوانین کپی رایت نیست و هرکسی می تونه بدون اجازه از خالق اصلی یا شرکت نگهدارنده کپی رایت، از اون اثر استفاده کنه، تغییرش بده، کپی اش کنه یا حتی ازش پول دربیاره. این یعنی آزادی مطلق برای خلاقیت!

دلیل اهمیت مالکیت عمومی برای فرهنگ و خلاقیت چیه؟ چون به هنرمندان و خالقان جدید اجازه میده که از آثار قدیمی الهام بگیرن، اونا رو بازسازی کنن، یا حتی با نگاهی جدید، اثری کاملاً متفاوت خلق کنن. این یه جور چرخه ی فرهنگی رو به وجود میاره که باعث میشه هنر و فرهنگ همیشه تازه و زنده بمونه و به نسل های بعدی هم منتقل بشه. یه جور پلیه بین گذشته و آینده خلاقیت.

تاریخ دقیق ورود «کشتی بخار ویلی» به مالکیت عمومی در ایالات متحده، اول ژانویه ۲۰۲۴ بود. یعنی از این تاریخ به بعد، نسخه اولیه میکی ماوس و مینی ماوس که توی این کارتون ظاهر شدن، دیگه متعلق به دیزنی به صورت انحصاری نیست و همه می تونن ازش استفاده کنن. این یه اتفاق بزرگ توی دنیای کپی رایت بود که خیلی ها منتظرش بودن.

مالکیت عمومی یعنی چی و چرا مهمه؟

مالکیت عمومی در واقع به آثاری اطلاق میشه که مدت زمان حمایت کپی رایتشون به پایان رسیده. معمولاً این مدت زمان، ۷۰ سال پس از مرگ خالق یا ۹۵ سال بعد از انتشار اثر (برای آثار شرکتی) هست. هدف از کپی رایت، تشویق به خلاقیت با حمایت از حقوق خالقان در یک دوره زمانی مشخصه. اما بعد از اون دوره، فلسفه اینه که اثر باید به جامعه برگرده تا همه بتونن ازش استفاده کنن و خلاقیت های جدید بر پایه اون شکل بگیره.

برای فرهنگ، این قضیه خیلی مهمه. فکر کنید به آثار کلاسیک ادبی مثل شکسپیر یا موومان های موسیقی بتهوون. اگه این ها هنوز تحت کپی رایت بودن، هنرمندان امروزی نمی تونستن به راحتی اونا رو اجرا کنن، اقتباس کنن یا حتی برای الهام گرفتن ازشون استفاده کنن. مالکیت عمومی باعث میشه که آثار هنری به جای اینکه توی قفس های انحصار بمونن، توی جریان زندگی و خلاقیت جامعه قرار بگیرن و الهام بخش بشن.

پیامدهای ورود «کشتی بخار ویلی» به مالکیت عمومی، واقعاً جالبه. حالا دیگه میشه از نسخه اولیه میکی و مینی ماوس برای خلق آثار جدید استفاده کرد. مثلاً ما همین الان هم شاهد پروژه هایی هستیم که با الهام از این نسخه عمومی شده، شروع شدن. مثل ساخت بازی های ویدیویی ترسناک یا فیلم های مستقل که از این کاراکترها به شکلی کاملاً متفاوت و گاهی حتی دارک استفاده می کنن! دیدن میکی ماوس به عنوان یه شخصیت ترسناک، چیزیه که شاید هیچ وقت دیزنی اجازه نمی داد، اما حالا این اتفاق افتاده. این نشون میده که مالکیت عمومی چقدر می تونه غیرمنتظره و خلاقانه باشه.

میکی ماوس دیروز و امروز: تفاوت ها رو بشناسیم

اما یه نکته خیلی مهم که باید بدونیم، اینه که تمایز بین نسخه عمومی شده میکی ماوس و نسخه های مدرن تر چیه. دیزنی تا امروز، نسخه های مختلفی از میکی ماوس رو خلق کرده و هرکدوم از این نسخه ها، کپی رایت خودشون رو دارن. فقط نسخه ۱۹۲۸ میکی و مینی ماوس که توی «کشتی بخار ویلی» هست، وارد مالکیت عمومی شده. این یعنی:

  1. شما نمی تونید از میکی ماوس مدرن، مثلاً میکی که شلوار قرمز داره و دستکش سفید پوشیده، بدون اجازه دیزنی استفاده کنید.
  2. شما نمی تونید طوری از نسخه ۱۹۲۸ استفاده کنید که مردم فکر کنن محصول شما با دیزنی ارتباط داره یا توسط دیزنی تولید شده.
  3. نسخه های بعدی میکی ماوس، تا زمانی که کپی رایتشون منقضی نشده، همچنان تحت حمایت دیزنی هستن.

مثلاً میکی ماوس توی «کشتی بخار ویلی»، چشم های دکمه ای سیاه داره و خبری از اون مردمک سفید و کامل نیست. همچنین اون شلوار قرمزش هم که الان معروفه، توی این نسخه وجود نداره و کلاً سیاه و سفیده. رفتارش هم یکم خشن تر و کمتر مهربونه نسبت به نسخه های بعدی. این تفاوت های ظاهری و رفتاری، نکته کلیدی برای تشخیص نسخه عمومی شده از نسخه هایی هست که هنوز تحت حمایت کپی رایت دیزنی قرار دارن. پس اگه خواستید از میکی استفاده کنید، حواستون باشه که کدوم نسخه اش مدنظرتونه!

«ورود کشتی بخار ویلی به مالکیت عمومی، آزادی بی نظیری را برای خلاقیت به ارمغان می آورد، اما مهم است که تفاوت های بین نسخه اصلی ۱۹۲۸ و نسخه های مدرن تر میکی ماوس را که هنوز تحت کپی رایت دیزنی هستند، به خوبی بشناسیم.»

نتیجه گیری: نوای جاودانه یک شاهکار که هنوز هم شنیدنیه

دیدید؟ «کشتی بخار ویلی» واقعاً فقط یه کارتون کوتاه نبود؛ یه اتفاق بزرگ بود که مسیر تاریخ رو عوض کرد. این اثر با معرفی میکی ماوس و مینی ماوس و نوآوری بی بدیلش در استفاده از صدای همگام، نه تنها صنعت انیمیشن رو متحول کرد، بلکه به عنوان نقطه آغازی برای یه امپراتوری عظیم به اسم دیزنی عمل کرد. این انیمیشن یه جورایی نشون داد که با کمی نبوغ و جرات، میشه کارهای نشدنی رو شدنی کرد و از مرزهای خلاقیت فراتر رفت.

از اون روزهای سال ۱۹۲۸ تا به امروز، «کشتی بخار ویلی» همچنان یه اثر پیشگام و نمادینه. حالا هم که وارد مالکیت عمومی شده، یه فصل جدید تو زندگیش شروع شده و هنرمندهای جدید می تونن با الهام از این کلاسیک، داستان های جدید و هیجان انگیزی خلق کنن. دیدن دوباره این شاهکار، نه تنها ما رو یاد روزهای اول انیمیشن میندازه، بلکه یه جورایی گواهی بر بینش و خلاقیت بی نهایت والت دیزنیه.

پیشنهاد می کنم اگه تا حالا ندیدینش یا مدت هاست ندیدینش، یه بار دیگه بشینید و با دقت این کارتون کوتاه رو ببینین. فقط ۱۵ دقیقه از وقتتونو می گیره، اما می تونین با چشم های خودتون ببینین که چطور یه ایده کوچیک، دنیا رو برای همیشه تغییر داد و نوای جاودانه اش هنوز هم بعد از این همه سال، شنیدنیه و الهام بخش.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "معرفی انیمیشن کشتی بخار ویلی – تولد میکی موس و انقلاب صدا" هستید؟ با کلیک بر روی فیلم و سریال، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "معرفی انیمیشن کشتی بخار ویلی – تولد میکی موس و انقلاب صدا"، کلیک کنید.