
خلاصه کتاب مقالات شمس ( نویسنده شمس تبریزی )
مقالات شمس تبریزی مجموعه ای از سخنان و اندیشه های ناب و شوریده ی شمس تبریزی است که خودش ننوشت، بلکه مریدانش در قونیه، دانه دانه از دهان او شنیدند و روی کاغذ آوردند. این کتاب، درگاهی مستقیم به جهان بینی خاص شمس است و برخلاف تصور عمومی، اثری تألیفی به دست خود او نیست.
شمس تبریزی، آن عارف گمنام و بی باک که ناگهان مثل یک صاعقه به زندگی مولانا جلال الدین محمد بلخی تابید و او را از یک عالم خشک و رسمی به شاعری شوریده و عارفی عاشق تبدیل کرد، نیازی به معرفی مفصل ندارد. اما مقالات شمس، گنجینه ای بی نظیر از حرف ها و دیدگاه های اوست که برای خیلی ها هنوز ناگفته مانده. شاید شنیده باشید که شمس به نوشتن علاقه ای نداشته، یا اصلاً فرصتی برای نوشتن پیدا نکرده. خب، حق با شماست. مقالات شمس کتابی نیست که شمس خودش آن را نوشته باشد، بلکه حاصل عشق و ارادت مریدان مولاناست که سعی کردند تک تک حرف های این عارف خاص و بی همتا را ثبت کنند.
این مقاله قرار است دریچه ای باشد برای شما که می خواهید بدانید این کتابِ شمس، چه دارد که این قدر ارزشمند است و چرا باید آن را خواند. می خواهیم با هم غواصی کنیم در عمق اندیشه های شوریده ی شمس و ببینیم این دریای پرگوهر چه رازهایی در دل خودش پنهان کرده. پس با ما همراه باشید تا از ماهیت این اثر بی بدیل، ارتباطش با مولانا و حتی تفاوتش با آن رمان معروفی که شاید خوانده اید، سر دربیاوریم.
مقالات شمس تبریزی: حکایت کتابی که شمس ننوشت
شمس، آن ابرمردِ تاریخ عرفان، یک ویژگی مهم داشت: هیچ وقت خودش را به قید و بند نوشتن اسیر نکرد. حرف هایش جاری بود، مثل چشمه ای زلال که بی وقفه می جوشد. همین ویژگی باعث شده مقالات شمس تبریزی ماهیتی منحصر به فرد پیدا کند؛ ماهیتی که آن را از بیشتر کتاب های عرفانی جدا می کند. این کتاب، یک متن تألیفی نیست، بلکه مجموعه ای از یادداشت هایی است که از سخنان او برداشته شده. فکرش را بکنید، هر بار که شمس دهان به سخن باز می کرد، مریدان مولانا، به ویژه فرزندش سلطان ولد و چند نفر دیگر، مشتاقانه سعی می کردند هرچه می گوید را ثبت کنند. این دقیقاً همان چیزی است که مقالات شمس را شکل داده.
تولد کلمات از نفس شمس: چگونگی گردآوری مقالات
داستان گردآوری مقالات خودش شنیدنی است. شمس تبریزی بین سال های ۶۴۲ تا ۶۴۵ قمری، دو بار در قونیه، در کنار مولانا بود. در این دوره طلایی، شمس بی پروا و بی تکلف حرف می زد؛ از عشق، از معرفت، از هستی و از هرچه به ذهنش می رسید. او به معنای واقعی کلمه، بی نشان بود و از قیدوبندهای رسمی رها. او خودش گفته بود: من عادت نبشتن نداشته ام هرگز؛ سخن را چون نمی نویسم در من می ماند و هر لحظه مرا روی دگر می دهد. این یعنی حرف هایش آنی و لحظه ای بود، مثل رودخانه ای که هر لحظه مسیر تازه ای پیدا می کند.
حالا تصور کنید مریدان مولانا، شیفته و حیران از این دریای بی کران سخن، چگونه سعی می کردند این مرواریدهای گرانبها را از دهان شمس بیرون کشیده و ثبت کنند. آن ها دست نوشته های پراکنده ای داشتند که بعدها به مقالات شمس معروف شد. از همین دست نوشته ها و بی نظمی طبیعی شان می شود فهمید که این یک کتاب منظم و تألیفی نیست. انگار شما پای یک سخنرانی آزاد بنشینید و هرچه می شنوید را یادداشت کنید؛ خب معلوم است که این یادداشت ها گسیخته و بی نظم خواهند بود، اما ارزششان در این است که حرف های خود شمس است، بی واسطه و بی سانسور.
آیینه ی تمام نمای رابطه ی شمس و مولانا: بازتاب مقالات در مثنوی
اگر بخواهیم از تأثیر شمس بر مولانا حرف بزنیم، مقالات بهترین آینه است. اصلاً رابطه ی شمس و مولانا، نقطه ی عطف زندگی این دو بزرگوار و نقطه ی آغاز تولد مثنوی معنوی است. بسیاری از پژوهشگران بزرگ ادبیات عرفانی، مثل زنده یاد بدیع الزمان فروزانفر، محمدعلی موحد و محمد خدادادی، تأکید کرده اند که بین مقالات شمس و مثنوی مولوی یک ارتباط قوی و ناگسستنی وجود دارد. انگار مثنوی، تفسیر شوریده ی همان حرف هایی است که شمس زده بود.
فروزانفر می گوید که مولانا بسیاری از امثال، قصص و مطالب مقالات را در مثنوی خود آورده. یعنی می شود ردپای اندیشه های شمس را مثل یک ردِ نورانی در لابه لای ابیات مثنوی پیدا کرد. محمدعلی موحد، که الحق و الانصاف زحمات بی بدیلی برای تصحیح مقالات شمس کشیده، هم این نظر را تأیید می کند. حتی محمد خدادادی، در کتابی به نام «بازتاب اندیشه های شمس تبریزی در مثنوی مولوی» به این نتیجه رسیده که خیلی از حرف ها و فکر و ذکرهای مولانا در مثنوی معنوی، در واقع بازتاب همان سخنان و اندیشه های شمس تبریزی است که در مقالات آمده. پس اگر مثنوی را خوانده اید، خواندن مقالات شمس می تواند مثل پیدا کردن نقشه ی گنج باشد؛ نقشه ای که شما را به ریشه های فکری آن شاهکار ادبی می رساند.
خلاصه محتوایی مقالات شمس: غواصی در اقیانوس اندیشه های شوریده
مقالات شمس دریایی است پر از مرواریدهای ناگفته. در هر سطرش، جرقه فکری و بینشی عمیق نهفته است. شمس، اهل تعارف نبود. حرفش را بی پرده و بی محابا می زد و همین باعث شده کلامش تازه و زنده بماند. وقتی می خواهیم محتوای مقالات را خلاصه کنیم، انگار داریم سعی می کنیم اقیانوسی را در یک کاسه جای دهیم، اما می شود مهم ترین محورهای فکری او را که مثل ستاره های راهنما در این اقیانوس می درخشند، پیدا کرد.
جهان بینی شمس: محورهای اصلی اندیشه
شمس، یک عارف ساختارشکن بود. جهان بینی اش تفاوت های فاحشی با آنچه در زمان او عرفان نامیده می شد، داشت. بیایید چند تا از مهم ترین این محورها را با هم ببینیم:
- عشق الهی و شوریدگی: برای شمس، عشق، نه یک مفهوم انتزاعی، بلکه جوهر هستی و تنها راه رسیدن به حقیقت بود. او از عشقی حرف می زد که عقل را کنار می زند و انسان را به شوریدگی می کشاند. عشقی که تو را از خودت بیخود می کند و مستِ وصال می کند. این عشق، همان جنونی است که مولانا را از عالِم به عاشق تبدیل کرد. شمس معتقد بود تا عاشق نباشی، راه به جایی نمی بری.
- نفی خویشتن و فنای در حق: یکی از مهم ترین آموزه های شمس، نفی نفس و فنای در حق است. او معتقد بود تا وقتی من و تو وجود دارد، راهی به حقیقت نیست. باید خودت را فراموش کنی، از قید ego و تعلقات دنیوی رها شوی تا بتوانی با حقیقت یکی شوی. این فنا، نه به معنای نابودی، بلکه به معنای حل شدن و وصل شدن به معشوق ازلی است.
- دیده ورزی و درونی نگری: شمس بشدت با ظاهربینی، تعصب و دگم اندیشی مخالف بود. او می گفت حقیقت را باید با چشم دل دید، نه با چشم سر. مگر می شود حقیقت را فقط از روی کتاب ها فهمید؟ او مردم را به تأمل درونی، کشف حقیقت از درون خود و نگاهی فراتر از ظاهر دعوت می کرد. برای او، شریعت و طریقت فقط پل هایی بودند برای رسیدن به حقیقت، نه خودِ حقیقت.
- انسان کامل و سیر سالک: در مقالات، شمس به تصویر انسان کاملی می پردازد که در مسیر سلوک، خود را از قیدها رها کرده و به مقام قرب الهی رسیده. این مسیر، پر پیچ و خم است و هرکسی یارای رفتنش را ندارد. انسان کامل شمس، کسی است که هم عقل را پشت سر گذاشته و هم به جانِ عشق رسیده. او در واقع، راهبر سالکان حقیقی است.
- اهمیت وقت و زندگی در اکنون: شمس تبریزی بشدت بر اهمیت لحظه حال تأکید داشت. برای او، زندگی نه در گذشته بود و نه در آینده، بلکه در همین اکنون. او معتقد بود انسان باید در لحظه زندگی کند و از بند غصه های گذشته و نگرانی های آینده رها شود. این همان چیزی است که بسیاری از مکاتب معنوی امروزی هم بر آن تأکید دارند. شمس می گفت، دیروز و فردا برایش بی معنی بود و هر لحظه، لحظه ی دیدار حق بود.
- رندی و شورش بر عقل و عرف رایج: شمس یک رند تمام عیار بود. او به هیچ قاعده و عرفی پایبند نبود، مگر آنچه از درونش برمی خاست. او بر عقلِ جزئی، بر علمای ظاهر و بر کسانی که به پوسته دین چسبیده بودند، می شورید. کلامش نیش دار اما از سرِ خیرخواهی بود. او می خواست پرده های جهل و تعصب را پاره کند. این رندی، او را در نگاه بسیاری از مردم زمانه اش عجیب و حتی دیوانه نشان می داد، اما برای مولانا، این همان چیزی بود که او را بیدار کرد.
شمس و عارفان دیگر: نقد و نظر، ستایش و تمایز
یکی از بخش های خواندنی مقالات، نگاه شمس به عارفان بزرگ پیشین و معاصر خودش است. شمس، هیچ کس را بی قید و شرط ستایش نمی کرد و بی پروا، حتی به نام های بزرگ هم می پرداخت. او درباره بایزید بسطامی، جنید، شبلی، منصور حلاج و حتی ابن عربی، شیخ اشراق و بهاءولد (پدر مولانا) نظر می داد. گاهی آن ها را تحسین می کرد و گاهی هم از نگاه خودش، نقدهایی به کارشان داشت. این بخش ها نه تنها دیدگاه شمس را درباره عارفان دیگر روشن می کند، بلکه به ما کمک می کند تا جایگاه خودش را در سلسله عرفا بهتر بفهمیم. او یک مقلد نبود، بلکه خودش صاحب مکتب و نگاهی تازه بود.
حکایات و تمثیلات: چراغی برای راه نمایی
شمس می دانست که بعضی از مفاهیم عرفانی آن قدر عمیق و غیرقابل بیان هستند که نمی شود آن ها را با کلام معمولی منتقل کرد. برای همین، مثل بسیاری از عارفان دیگر، از حکایات و تمثیلات استفاده می کرد. حکایت ها در مقالات نقش چراغی را بازی می کنند که راه را برای فهم مفاهیم پیچیده روشن می کنند. این داستان ها، نه فقط برای سرگرمی، بلکه برای آموزش و انتقال بینش های عمیق به کار می رفتند.
یکی از حکایات معروف که در مقالات آمده، حکایت درویش و طبیب است. در این حکایت، شمس می گوید:
«شیخ گفت خلیفه منع کرده است از سماع کردن، درویش را عقده شد در اندرون، و رنجور افتاد. طبیب حاذق را آوردند نبض او گرفت، این علتها و اسباب که خوانده بود ندید، درویش وفات یافت. طبیب بشکافت گور او را و سینه او را و عقده را بیرون آورد همچون عقیق بود آن را بوقت حاجت بفروخت دست بدست رفت بخلیفه رسید، خلیفه آن را نگین انگشتری ساخت می داشت در انگشتر. روزی در سماع فرو نگریست جامه آلوده دید از خون، چون نظر کرد هیچ جراحتی ندید دست برد بانگشتری نگین را دید گداخته، خصمان را که فروخته بودند باز طلبید تا به طبیب برسید طبیب احوال باز گفت.»
این حکایت نشان می دهد که سماع و عشق، برای آن درویش، حیاتی تر از هر چیز دیگری بوده و منع آن، به قیمت جانش تمام شده. نگین عقیقی که از قلب او بیرون می آید و بعدها به دست خلیفه می رسد، نمادی از این است که حقیقت عشق، هرچند پنهان و درونی باشد، روزی خود را نشان خواهد داد و حتی قدرت های ظاهری را به حیرت وا خواهد داشت. شمس از این حکایات استفاده می کرد تا نشان دهد که بعضی از دردها، دردهای جسمانی نیستند و بعضی از درمان ها، درمان های طبی نیستند؛ دردهایی هستند از جنس فراق و درمان هایی از جنس وصل.
چرا خواندن مقالات شمس ضروری است؟
شاید بپرسید، چرا باید وقت بگذاریم و مقالات شمس را بخوانیم؟ راستش را بخواهید، دلایل زیادی وجود دارد که خواندن این کتاب را برای هر فارسی زبانی که به ادبیات و عرفان علاقه مند است، ضروری می کند:
- درک عمیق تر از شخصیت و اندیشه های شمس: اگر می خواهید شمس واقعی را بشناسید، نه آن شمسی که در داستان ها و روایت های سطحی ترسیم شده، باید به مقالات رجوع کنید. این کتاب، پرتره ای بی پرده و بی ریا از شمس ارائه می دهد که شما را به حقیقت این عارف نزدیک می کند.
- شناخت ریشه های فکری مثنوی معنوی: مثنوی معنوی مولانا، شاهکاری بی بدیل است. اما اگر می خواهید بدانید چشمه های فکری این اقیانوس بی کران از کجا می جوشد، باید به مقالات شمس برگردید. این کتاب، کلید فهم بسیاری از رموز و اندیشه های مثنوی است.
- افزایش بینش عرفانی و توسعه دیدگاه معنوی: کلام شمس، پر از بینش های عمیق درباره هستی، انسان و خداوند است. خواندن مقالات می تواند افق های فکری شما را باز کند و به شما کمک کند تا به مسائل زندگی با نگاهی عمیق تر و معنوی تر نگاه کنید.
- غرق شدن در زبانی فاخر و پر از شور و حکمت: جدا از محتوا، خود زبان مقالات هم یک اعجاز است. زبانی پر از شور، حکمت، و در عین حال روان و بی تکلف. خواندن آن، تجربه ای لذت بخش برای هر دوست دار ادبیات فارسی است.
- کشف حقیقت عرفانی به دور از پیرایه ها: شمس، عارف رندی بود که از هرگونه تظاهر و ریا بیزار بود. در مقالات، شما با عرفانی اصیل و بی پرده مواجه می شوید؛ عرفانی که شما را به جوهر حقیقت می رساند، نه به قالب ها و رسوم ظاهری.
پس، اگر به دنبال غذای روحی عمیق و اصیل هستید، مقالات شمس می تواند انتخاب فوق العاده ای باشد.
راهنمای عملی برای خوانندگان: انتخاب نسخه و تمایز با دیگر آثار
حالا که با ارزش مقالات شمس آشنا شدیم، شاید این سوال پیش بیاید که کدام نسخه را بخوانیم؟ و مهم تر از آن، چطور آن را از آثار داستانی که با الهام از شمس نوشته شده اند، تشخیص دهیم؟
نسخه ها و تصحیح ها: کدام را انتخاب کنیم؟
همانطور که قبلاً گفتیم، مقالات شمس مجموعه ای از دست نوشته های پراکنده است و تصحیح آن کار بسیار دشواری بوده. به همین دلیل، انتخاب نسخه معتبر، از اهمیت بالایی برخوردار است. بدون شک، معتبرترین و جامع ترین تصحیح مقالات شمس، اثری است که دکتر محمدعلی موحد زحمت آن را کشیده اند. این تصحیح، حاصل سال ها تحقیق و وسواس علمی است و به عنوان مرجع اصلی در شمس پژوهی شناخته می شود. اگر قرار است فقط یک نسخه از مقالات شمس را در کتابخانه تان داشته باشید یا اولین بار است که سراغ این کتاب می روید، توصیه اکید ما این است که نسخه تصحیح محمدعلی موحد را تهیه کنید.
البته، در سال های اخیر، تصحیح های جدیدتری هم از این کتاب منتشر شده، مثلاً تصحیح آقایان اشرفی و جمالپور که برخی معتقدند با استفاده از نسخه های خطی جدیدتر، تلاش کرده اند اثری کامل تر ارائه دهند. این نسخه ها هم می توانند برای پژوهشگران و کسانی که می خواهند نگاهی تطبیقی داشته باشند، مفید باشند. اما برای خوانندگان عمومی که به دنبال درکی عمیق و قابل اعتماد از مقالات هستند، نسخه دکتر موحد همچنان گزینه اول است. برای خرید کتاب هم می توانید به کتابفروشی های معتبر یا وب سایت های فروش کتاب مراجعه کنید.
مقالات شمس تبریزی در برابر ملت عشق: یک شفاف سازی ضروری
در سال های اخیر، رمان ملت عشق نوشته الیف شافاک، به شدت محبوب شد و بسیاری از مردم را با شخصیت شمس تبریزی و مولانا آشنا کرد. این یک اتفاق خوب است، چون باعث شد تا افراد بیشتری به سمت ادبیات عرفانی کشیده شوند. اما اینجا یک نکته بسیار مهم وجود دارد که باید آن را شفاف کنیم:
مقالات شمس تبریزی یک متن تاریخی، عرفانی و مستند از سخنان خود شمس است.
ملت عشق یک رمان است.
این دو، از جنس هم نیستند. ملت عشق یک اثر داستانی است که نویسنده اش با الهام از زندگی شمس و مولانا، و البته با چاشنی تخیل خودش، داستانی جذاب و خواندنی خلق کرده. بسیاری از جزئیات و اتفاقات این رمان، ساخته و پرداخته ذهن نویسنده است و نباید آن را به عنوان منبعی موثق و تاریخی برای شناخت شمس و مولانا در نظر گرفت. به عبارت دیگر، رمان ملت عشق دریچه خوبی برای علاقه مندی به این دو بزرگوار است، اما برای شناخت حقیقت اندیشه ها و زندگی آن ها، باید به منابع اصلی مثل همین مقالات شمس یا مثنوی معنوی مولانا رجوع کنید.
بسیاری اوقات، مرز بین واقعیت و تخیل در ادبیات داستانی کمرنگ می شود، اما برای درک عمیق و اصیل اندیشه های عرفانی، رجوع به منابع دست اول، ضروری تر از همیشه است.
پس، با خیال راحت ملت عشق را بخوانید و از آن لذت ببرید، اما یادتان باشد که برای فهم دقیق و درستِ جهان بینی شمس تبریزی، باید به سراغ مقالات شمس بروید. این کتاب، آن چیزی است که شمس می خواسته به ما بگوید، بی واسطه و بی حاشیه.
نتیجه گیری: کلام شمس، نوری بی کران در دل زمان
مقالات شمس تبریزی بیش از یک کتاب، یک تجربه است؛ تجربه ای از شنیدن کلامی بی پرده، شوریده و عمیق که از دل یک عارف رند و بی باک برخاسته است. این کتاب، نه تنها پنجره ای به روح سرکش شمس می گشاید، بلکه کلیدهای فهم بسیاری از اسرار مثنوی مولانا را در خود جای داده. شاید در ظاهر بی نظم و گسیخته به نظر برسد، اما همین بی نظمی، اصالت و شورِ کلامی شمس را به ما نشان می دهد.
با خواندن مقالات شمس، شما پا به دنیایی می گذارید که عشق، حقیقت و رهایی، حرف اول را می زند. دنیایی که در آن، عقل و عرف رایج به چالش کشیده می شود و شوریدگی، راه رسیدن به حقیقت می شود. این اثر، نوری است که قرن هاست بر تاریکی های جهل و تعصب می تابد و می تواند راهنمایی باشد برای هر کسی که در این دنیای پرهیاهو، به دنبال معنا و حقیقت است. پس خودتان را از این تجربه ی بی نظیر محروم نکنید و سفری به عمق کلام شمس را آغاز کنید؛ این سفر، سفری است به درون خودتان.
آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "خلاصه کتاب مقالات شمس: کاوشی در اندیشه های شمس تبریزی" هستید؟ با کلیک بر روی کتاب، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "خلاصه کتاب مقالات شمس: کاوشی در اندیشه های شمس تبریزی"، کلیک کنید.