فیلم روبان قرمز: داستان، نقد و هر آنچه باید بدانید

معرفی فیلم روبان قرمز

فیلم "روبان قرمز"، ساخته ابراهیم حاتمی کیا، یکی از خاص ترین و شاید بشه گفت متفاوت ترین تجربه های سینمایی این کارگردان به حساب میاد. این فیلم که بعد از "آژانس شیشه ای"، همه رو غافلگیر کرد، نه فقط یه قصه جنگی، بلکه یه روایت عمیق و نمادین از زندگی، عشق و جدال با گذشته است که تماشاچی رو حسابی به فکر فرو می بره.

فیلم روبان قرمز: داستان، نقد و هر آنچه باید بدانید

تاحالا شده بعد از دیدن یه فیلم، ساعت ها بهش فکر کنی و لایه های پنهانش رو کشف کنی؟ روبان قرمز دقیقا همون فیلمیه که این حس رو بهت میده. این اثر، یه جور سفر به دل بیابون های جنگ زده جنوب ایرانه، جایی که مین ها و تانک های زنگ زده، شاهد شروع یه زندگی جدید و یه عشق عجیب غریب میشن. فیلم "روبان قرمز" یه نمونه تمام عیار از اینه که چطور میشه توی یه فضای محدود، یه دنیای پرمفهوم خلق کرد.

شناسنامه فیلم روبان قرمز: یه نگاه سریع به جزئیات

برای شروع، بریم سراغ اطلاعات پایه ای این فیلم که لازمه هر فیلم بینی بدونه.

اطلاعات کلی فیلم

خب، "روبان قرمز" کارِ ابراهیم حاتمی کیاست. ایشون هم کارگردانی کرده، هم خودش فیلمنامه نویس بوده. سال ۱۳۷۷ تولید شد و دی ماه ۱۳۷۸ هم روی پرده سینماها رفت. اگه بخوایم ژانرش رو بگیم، میشه گفت یه درام نمادین با رگه هایی از داستان های جنگی و عاشقانه است. فضای کلی فیلم، حسابی خاص و متفاوته، یه جورایی انگار تو دل یه دنیای دیگه فرو میری.

بازیگران و عوامل اصلی: کسایی که این شاهکار رو ساختن

داستان روبان قرمز با بازی های درخشان سه تا بازیگر اصلیش جون می گیره که همه مون می شناسیمشون و کارهاشون رو دنبال می کنیم. پرویز پرستویی در نقش "داود"، رضا کیانیان در نقش "جمعه" و آزیتا حاجیان در نقش "محبوبه"، واقعاً تو این فیلم ترکوندن. این سه تا، با بازی های پرقدرتشون، شخصیت هایی رو خلق کردن که تا مدت ها تو ذهنت میمونن.

  • پرویز پرستویی (داود): یه مرد مین یاب که از جنگ برگشته و هنوز تو حال و هوای همون روزهاست. شخصیت داود خیلی درونی و پیچیده است و پرستویی به بهترین شکل ممکن از پسش برمیاد.
  • رضا کیانیان (جمعه): نگهبان افغانی یه گورستان تانک، یه شخصیت آروم تر ولی بازم پر از راز. کیانیان با این نقش، نشون میده که چقدر بازیگر منعطفیه.
  • آزیتا حاجیان (محبوبه): یه زن جنگ زده که به دنبال بازسازی زندگیشه. محبوبه، عامل اصلی تحول تو داستانه و حاجیان با بازی قوی خودش، این شخصیت رو حسابی کاریزماتیک کرده.

البته نباید از عوامل پشت صحنه هم غافل شد. حسن پویا با فیلمبرداری بی نظیرش، اون فضای بیابونی و مین گذاری شده رو به یه اثر هنری تبدیل کرده. هایده صفی یاری هم تدوین فیلم رو طوری انجام داده که ریتم داستان حسابی گیراتره. موسیقی محمدرضا علیقلی هم که دیگه نگم براتون، یه حس و حال عجیبی به فیلم میده و خودش یه پا قصه دیگه است.

خلاصه داستان فیلم روبان قرمز: تو دل مین زار و یه عشق عجیب

اگه هنوز فیلمو ندیدی، یه خلاصه کوچولو برات میگم که بدونی با چی طرفی. داستان با "محبوبه" شروع میشه؛ دختری که تو جنگ همه چیزش رو از دست داده و حالا برگشته به خونه پدریش تو جنوب، جایی که همه جا خراب شده و پُر از مین و خاطرات تلخه. وقتی میرسه اونجا، با "داود" روبه رو میشه. داود یه مین یابه که سال هاست اونجا زندگی می کنه و وظیفه اش پاکسازی منطقه است. یه جورایی تندخو و کم حرفه.

بعدتر، "جمعه" هم وارد داستان میشه. جمعه یه مرد افغان و نگهبان یه گورستان تانکه. محبوبه یه تانک پیدا می کنه زیر آوار خونه اش و میخواد بفروشتش. همین موضوع باعث آشنایی و بعدتر، شکل گیری یه مثلث عشقی عجیب بین این سه نفر میشه. کشمکش ها و چالش های زیادی بین داود و جمعه سرِ محبوبه پیش میاد. داود که تو گذشته و آرمان های جنگ گیر کرده، اولش از عشق محبوبه فرار می کنه، ولی محبوبه و جمعه اونو تنها نمی ذارن.

یه روز داود موقع پاکسازی مین ها زخمی میشه و جمعه اونو به بیمارستان میرسونه. این اتفاقات باعث میشه محبوبه به عمق عشق داود پی ببره و مسیر داستان عوض میشه. در آخر، یه درگیری بین داود و جمعه رخ میده و تانک بی راننده راه می افته و میزنه به چادر داود. اتفاقی که در آخر فیلم میفته، واقعاً نمادینه: یه چشمه از دل زمین خشک و بیابونی می جوشه؛ چشمه ای که داود همیشه می گفت اونجا بوده ولی محبوبه هیچ وقت باورش نمی کرد. این صحنه آخر، پر از معنی و مفهومه و کلی جا برای فکر کردن بهت میده.

جوایز و افتخارات: کارنامه درخشان روبان قرمز تو جشنواره ها

با اینکه "روبان قرمز" شاید از اون فیلمایی نبود که رکورد فروش رو بشکنه، ولی از نظر منتقدان و کارشناسان سینما، حسابی تحویل گرفته شد و جوایز و افتخارات زیادی به دست آورد.

جشنواره فیلم فجر: جایگاهی که باید

فیلم "روبان قرمز" تو هفدهمین دوره جشنواره فیلم فجر، هم تو بخش مسابقه سینمای ایران و هم تو بخش بین الملل، حسابی درخشید. تو مجموع نامزد ۱۰ جایزه شد که از این بین، سه تا سیمرغ بلورین و یه دیپلم افتخار رو به خونه برد. باورنکردنیه، نه؟

  1. سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی: ابراهیم حاتمی کیا، برای این اثر متفاوت و جسورانه.
  2. سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن: آزیتا حاجیان، برای نقش محبوبه که واقعاً تو ذهن ها موندگار شد.
  3. سیمرغ بلورین بهترین تدوین: هایده صفی یاری، برای ریتم و تدوین هوشمندانه اش.
  4. دیپلم افتخار بهترین فیلمبرداری: حسن پویا، برای خلق اون قاب های بی نظیر بیابونی.

ماهنامه فیلم هم که همیشه حرف منتقدهاش سند بوده، "روبان قرمز" رو تو نظرسنجی خودش، تو رتبه های بالایی قرار داد؛ مثلاً رتبه دوم بهترین فیلم، رتبه اول بهترین کارگردانی و بهترین فیلمبرداری، و رتبه اول بهترین موسیقی متن و تدوین رو به دست آورد. این نشون میده که روبان قرمز چقدر تو دل منتقدان جا باز کرده بود.

جشن حافظ و جشن سینمای ایران: بقیه افتخارات

بعد از جشنواره فجر، "روبان قرمز" تو جشن حافظ و جشن سینمای ایران (هر دو تو سال ۱۳۷۸) هم حضور پررنگی داشت. تو جشن حافظ، نامزد ۸ جایزه شد، از جمله بهترین فیلم، کارگردانی و بازیگر مرد و زن، هرچند هیچ کدوم رو به دست نیاورد. اما تو جشن سینمای ایران، از ۱۰ نامزدی، جایزه بهترین عنوان بندی (تیتراژ) رو برای سید ابراهیم اصغرزاده به ارمغان آورد.

میزان فروش و استقبال عمومی: چرا همه ندیدنش؟

با وجود همه این موفقیت های هنری و نقدهای مثبت، "روبان قرمز" اونقدرها که انتظار می رفت، فروش بالایی نداشت و تو رتبه سی ام پرمخاطب ترین فیلم های سال قرار گرفت (۱۹۴ هزار و ۲۴ مخاطب). شاید فضای خاص و مینی مالیستی فیلم، یا اینکه بعد از یه فیلم پرفروش مثل "آژانس شیشه ای"، انتظارها از حاتمی کیا فرق داشت، باعث شد خیلی ها از دیدن این اثر متفاوت غافل بشن. ولی این اصلاً از ارزش های هنری فیلم کم نمی کنه.

نقد و بررسی تحلیلی: روبان قرمز، یه اتفاق متفاوت تو کارنامه حاتمی کیا

یکی از مهم ترین بحث ها بعد از اکران "روبان قرمز"، مقایسه اش با فیلم قبلی حاتمی کیا، یعنی "آژانس شیشه ای" بود. این دو تا فیلم، از زمین تا آسمون با هم فرق داشتن و همین موضوع، منتقدها رو حسابی درگیر خودش کرد.

دگردیسی سینمایی حاتمی کیا: از شهر به بیابان

شهزاد رحمتی، منتقد ماهنامه فیلم، این تفاوت ها رو اینجوری جمع بندی کرده:

«در سینمای ایران، کمتر پیش آمده که ۲ فیلم پی درپی از فیلمسازی معتبر و صاحب سبک، به قدر آژانس شیشه ای و روبان قرمز با یکدیگر تفاوت و حتی تضاد داشته باشند. دامنه این تفاوت ها – به رغم برخی شباهت های موجود میان ۲ فیلم، از جمله حضور پرستویی و کیانیان در هر دوی آن ها – بسیار وسیع است و فرم و مضمون و شخصیت ها و جغرافیا و… را دربر می گیرد. مثلا داستان آژانس شیشه ای جایی در قلب تهران شکل می گرفت ولی داستان روبان قرمز در جزیره ای دورافتاده و فارغ از هیاهوها و تنش های حاکم بر کلان شهری مثل تهران می گذرد (کلا اولی بسیار وابسته به زمان و مکان خاصش بود، حال آن که دومی فیلمی ست بی زمان و بی مکان)؛ اولی مضمونی به روز و حساس را به شکلی صریح و مستقیم دستمایه قرار داده و دومی داستانی انتزاعی و چندپهلو را روایت می کند که البته در لایه های زیرینش نقبی به مسائل جاری روز نیز می زند؛ بخش عمده فیلم اول در محیطی تنگ و محصول می گذرد و دومی فضایی گسترده و بی کران را به عنوان مکان وقوع داستان، پیش روی تماشاگر می گذارد؛ در اولی با شخصیت (یا درواقع تیپ)های متعدد سروکار داشتیم و در دومی، مینی مالیسمی که فیلمساز به آن روی آورده، باعث شده تا همه چیز حول محور فقط ۳ شخصیت شکل بگیرد؛ در اولی فیلمساز زبانی مستقیم و سرراست برگزیده بود و در دومی با زبانی پیچیده و تمثیلی روبه روییم؛ اولی به شدت متکی بر کلام است و دومی به شدت متکی بر تصویر و عناصر بصری؛ و… این تفاوت ها را همچنان می توان برشمرد.»

بعضی ها این تغییر رو یه حرکت آگاهانه و سنجیده از طرف حاتمی کیا می دونستن، یه جور پختگی و جسارت تو انتخاب مسیر جدید. ایرج کریمی معتقد بود که حاتمی کیا با این فیلم، تکلیفش با جنگ و آرمان هاش رو روشن تر کرده و به آشتی با زندگی ملموس و زمینی دعوت میکنه. اما خب، همه هم نظرشون این نبود. جواد طوسی این تغییر مسیر رو نشونه یه سردرگمی می دونست و معتقد بود حاتمی کیا بیشتر به فکر مخاطب های خارجی افتاده تا مخاطب های ایرانی که با "از کرخه تا راین" و "آژانس شیشه ای" باهاش ارتباط برقرار کرده بودن. شهرام جعفری نژاد هم بیشتر به پراکندگی های فیلمنامه اشاره می کرد و می گفت پیوندهای علت و معلولی توش ضعیفه.

مضامین اصلی و لایه های پنهان فیلم: چی تو دل "روبان قرمز"ه؟

اگه بخوایم وارد لایه های عمیق تر فیلم بشیم، "روبان قرمز" پر از مفاهیم و نمادهاست که میشه ساعت ها راجع بهشون حرف زد:

  • تقابل گذشته (جنگ) و آینده (زندگی): "داود" نماد گذشته و آرمان های جنگه که تو همون روزها مونده. "جمعه" نماینده سازندگی و آینده است و "محبوبه"، یه جورایی عامل تحول و واسطه بین این دو تاست. فیلم نشون میده چطور میشه تو دل ویرانه ها، امید به زندگی رو پیدا کرد.
  • ستایش عشق و حیات: تو یه فضای خشک و بی روح، فیلم از تولد عشق حرف میزنه. عشقی که می تونه تو سخت ترین شرایط هم جوونه بزنه و آدم ها رو به سمت زندگی بکشونه.
  • تعامل انسان با طبیعت و کشف هویت: بیابون تو این فیلم فقط یه لوکیشن نیست، بلکه یه بستر برای خودشناسی و تحوله. شخصیت ها تو این طبیعت خشن، خودشون رو پیدا می کنن و تغییر می کنن.
  • وجه زمینی و آسمانی انسان: "داود" از یه آدم منزوی و درگیر گذشته، به سمت پذیرش زندگی زمینی و غرایز انسانی حرکت میکنه. این تحول خیلی جالبه. ناصر صفاریان معتقد بود که تو این فیلم، حق بین آدم ها تقسیم شده و نگاه آسمانی به موضوعات وجود داره. در حالی که شهزاد رحمتی برعکس، مسیر حرکت فیلم رو از آسمان به زمین می دید و داود رو شخصیتی می دونست که از آرمان ها به واقعیت نزدیک میشه.
  • تحلیل های کهن الگویی: یه نگاهی هم میشه به تحلیل های کهن الگویی جین شینودا بولن داشت. میشه گفت "محبوبه" کهن الگوی آفرودیت (عشق و زیبایی) رو داره، "داود" کهن الگوی هفایستوس (انزوا و مهارت) و "جمعه" کهن الگوی هرمس (پیام رسان و حرکت). انرژی "محبوبه" باعث میشه داود و جمعه از گذشته و انزوا بیرون بیان و به سمت زندگی حرکت کنن.

ارجاعات و تأثیرات: روبان قرمز تو گفتگو با ادبیات و سینمای جهان

یه نکته جالب دیگه درباره "روبان قرمز"، ارجاعات و تأثیراتیه که از ادبیات و سینمای جهان گرفته. این فیلم انگار با چند تا اثر دیگه وارد یه گفتگوی پنهانی میشه.

الهام از "قصه مزاحم" خورخه لوییس بورخس

احمد طالبی نژاد، منتقد معروف، به شباهت "روبان قرمز" با "قصه مزاحم" از خورخه لوییس بورخس اشاره کرده. یه مثلث عشقی غریب تو یه موقعیت غیرمتعارف، که بورخس تو داستانش آورده بود، تو فیلم حاتمی کیا هم دیده میشه. شهزاد رحمتی هم "روبان قرمز" رو به خاطر همین داستان بورخس، یه فیلم "قدرتمند" و "چندلایه" می دونه. این شباهت ها نشون میده که چقدر "روبان قرمز" یه فیلم عمیق و پر از اشاره است.

بازتاب "رابینسون کروزوئه": انسان تنها و نیاز به جامعه

داستان "رابینسون کروزوئه" هم یکی دیگه از منابع الهام "روبان قرمز" بوده. ایرج کریمی و شهزاد رحمتی به این شباهت ها اشاره کردن. "داود" تو فیلم، یه جورایی شبیه "رابینسون"ه که تو انزوا زندگی می کنه و "جمعه" هم مثل همون رفیق بومی "رابینسون"، یعنی "جمعه" است. این شباهت تو نام "جمعه" هم خودش نشونه است. شهزاد رحمتی میگه: "داود به تدریج به این حقیقت پی می برد که انسان برای زیستن نیازمند دیگران است." این یعنی فیلم، برعکس "رابینسون کروزوئه" که به فردیت و استقلال تاکید داره، به نیاز انسان به ارتباط و زندگی جمعی اشاره می کنه.

روبان قرمز و ژانر وسترن: دوئل تو بیابون

اگه اهل فیلم وسترن باشی، با دیدن "روبان قرمز"، حتماً یاد اون فضاها میفتی. بیابون های بی کران، سه تا شخصیت تو یه محیط دورافتاده و خشن، و دوئل های نمادین، همشون یادآور فیلم های وسترن هستن. ناصر صفاریان حتی به صحنه مباهله بین داود و جمعه اشاره میکنه که مثل یه دوئل وسترن ساخته شده. استفاده از کادر اسکوپ (پرده عریض) هم تو این فضا خیلی هوشمندانه است. خود حاتمی کیا هم گفته بود "روبان قرمز" اولین فیلم اسکوپ واقعی سینمای ایرانه، چون استفاده از این کادر تو فیلمش، واقعاً در خدمت بیان تنهایی شخصیت ها و گستردگی فضا بوده. سعید عقیقی هم به شباهت این فیلم با وسترن های سرجو لئونه اشاره کرده و میگه حاتمی کیا تو این فیلم به یه "سرزمین دورافتاده قدم گذاشته تا شخصیت اصلی اش را در فضایی نزدیک به وسترن های سرجو لئونه رها کند و به نظاره منازعه شان بنشیند."

تحلیل ویژگی های ساختاری و اجرایی فیلم

گذشته از داستان و مفاهیم، "روبان قرمز" از نظر ساختار و اجرا هم حرف های زیادی برای گفتن داره و کیفیت فنی بالاش، حسابی جلب توجه می کنه.

کارگردانی: پختگی حاتمی کیا

ابراهیم حاتمی کیا تو "روبان قرمز" نشون میده که چقدر تو کارگردانی پخته شده. توانایی اش تو خلق اتمسفر و هدایت بازیگرها واقعاً مثال زدنیه. مجید اسلامی، منتقد، "روبان قرمز" رو در کنار "برج مینو"، بهترین کار حاتمی کیا میدونه. اون بیابون خشک، مین زار، و اون سه تا شخصیت تنها، همشون با کارگردانی قوی حاتمی کیا جون می گیرن.

فیلمنامه: نقاط قوت و ضعفش

فیلمنامه "روبان قرمز" از یه طرف پر از ایده های ناب و نمادینه، ولی از یه طرف دیگه، بعضی منتقدها مثل سعید عقیقی و شهرام جعفری نژاد، به ضعف هایی تو انسجام علت و معلولی و منطق روایی اش اشاره کردن. محمد شکیبی میگه: "روبان قرمز به عنوان یک درام عشقی که در محیط و شرایطی رمزآلود و کمی ترسناک می گذرد، اثری موفق و خوش ساخت است… اما به عنوان یک اثر متفکرانه که قرار است حرف های مهمی برای گفتن داشته باشد، متناقض و سردرگم به نظر می رسد." این یعنی شاید اون چیزی که رو کاغذ نوشته شده، تو اجرا خیلی بهتر از آب دراومده.

بازیگری: عمق بخشیدن به شخصیت ها

همونطور که گفتیم، بازی "پرویز پرستویی"، "رضا کیانیان" و "آزیتا حاجیان" تو این فیلم، حسابی درخشان و چشمگیره. اونا به شخصیت های پیچیده و نمادین داود، جمعه و محبوبه، عمق و بعد دیگه ای دادن. پرستویی با اون چهره خسته و ریش انبوهش، کاملاً نقش داود رو مال خودش کرده. کیانیان با اون عینک ظریف و آرامش خاصش، جمعه رو باورپذیر میکنه و آزیتا حاجیان هم، محبوبه رو به یه زن قوی و تأثیرگذار تبدیل میکنه. حتی اگه به قول منتقدها شخصیت ها کمی "استیلیزه" شده باشن، اما بازی ها چنان قویه که این فاصله با واقعیت رو پر می کنه.

فیلمبرداری و تدوین: قاب های چشم نواز و ریتم گیرات

حسن پویا با فیلمبرداریش تو "روبان قرمز"، یه کار خلاقانه انجام داده. اون بیابون های وسیع و مین زارهای خطرناک، با قاب های باز و اسکوپ، حس تنهایی و در عین حال عظمت رو بهت منتقل می کنه. هایده صفی یاری هم تدوین رو طوری انجام داده که ریتم فیلم، با اون فضاسازی خاصش، کاملاً هماهنگه و تماشاچی رو تو دل داستان نگه میداره.

موسیقی متن: حس و حال فیلم با محمدرضا علیقلی

موسیقی محمدرضا علیقلی برای "روبان قرمز"، واقعاً روح فیلمه. این موسیقی، یه جورایی تمام حس و حال بیابون، تنهایی، عشق و اون جدال درونی شخصیت ها رو بهت منتقل می کنه. یه موسیقی تأثیرگذار که خودش یه شخصیت تو فیلم محسوب میشه و بدون اون، "روبان قرمز" اینقدر عمیق و موندگار نمیشد.

نتیجه گیری

"روبان قرمز"، یه فیلمیه که باهاش میشه ساعت ها خلوت کرد و به لایه های پنهانش فکر کرد. این اثر ابراهیم حاتمی کیا، یه جور قدرت نمایی تکنیکی و یه جسارت هنرمندانه است. شاید بعد از "آژانس شیشه ای"، خیلی ها انتظار یه چیز دیگه از حاتمی کیا رو داشتن، اما "روبان قرمز" یه مسیر کاملاً متفاوت رو نشون داد.

فیلم "روبان قرمز" با داستان نمادینش، بازی های قوی و درجه یک، کارگردانی پخته، فیلمبرداری و موسیقی خیره کننده، تونست خودشو به عنوان یکی از نقاط عطف سینمای ایران و کارنامه حاتمی کیا مطرح کنه. اگه دنبال یه فیلم می گردی که فقط سرگرمت نکنه، بلکه به چالش بکشونت و وادارت کنه به خیلی چیزها فکر کنی، "روبان قرمز" همون انتخابیه که باید داشته باشی. شک نکن که از تماشای این اثر سینمایی چندوجهی و پرمفهوم، پشیمون نمیشی و برای مدت ها تو ذهنت میمونه. دیدن این فیلم، یه جور تجربه خاصه که نباید از دستش بدی.

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "فیلم روبان قرمز: داستان، نقد و هر آنچه باید بدانید" هستید؟ با کلیک بر روی فیلم و سریال، اگر به دنبال مطالب جالب و آموزنده هستید، ممکن است در این موضوع، مطالب مفید دیگری هم وجود داشته باشد. برای کشف آن ها، به دنبال دسته بندی های مرتبط بگردید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "فیلم روبان قرمز: داستان، نقد و هر آنچه باید بدانید"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه