درخواست طلاق به‌خاطر چشم‌وهم‌چشمی همسر

نارنجی:

چند روز پیش زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده تقاضای طلاق کرد. وقتی سارا و امیر جلوی قاضی نشستند، مرد جوان گفت: آقای قاضی، چند سالی است که پدرم یک مغازه کوچک دارد و برادر شوهرم هم در کنار مغازه اش یک مغازه لوازم خانه دارد سالها با هم زیر یک سقف اما هر روز بدتر از دیروز است و حالا یک ماه است که به خانه پدرش رفته و خانه را ترک کرده است.

قاضی گفت: خب مشکلت چیه؟

امیری به نشانه پشیمانی سرش را تکان داد و گفت: نمی دانستم همسرم اینقدر زن حسود است و با همه حس رقابت دارد. این کار با لباس های خانگی، تور، جواهرات و غیره شروع شد، اکنون به روش های زیبایی، آرایشگری، آرایش و غیره گسترش یافته است.

او دائماً در خانواده و دوستان و آشنایانش به دنبال این است که چه چیزی خریده، کجا رفته یا چه کرده است تا بتواند همین کار را انجام دهد یا بهتر. من یک کارمند ساده هستم و نمی توانم هزینه های این خانم را پرداخت کنم. اگر مخالفت کنم و برخلاف میل او صحبت کنم، عصبانی می شود.

ابتدا سعی کردم خواسته های او را برآورده کنم، اما وقتی متوجه حسادت و بیماری چشم او شدم، دست از کار کشیدند. چند ماه است که به خواسته های او گوش نمی دهم. او همیشه با من عصبانی است.

اما آخرین باری که به خانه پدری رفته بود، گفت: چند میلیون تومان به من بدهید تا بروم و زیبایی صورتم را انجام دهم. اما زیر بارم نرفتم، عصبانی شد و از پدرش پول گرفت و کارهای خوبی کرد.

آقای قاضی، من دیگر طاقت این زن را ندارم، برایش مهم نیست، زندگی مشترک ما در حال شکست است.

حدود 5 ماه است که مشکلات ما بالا گرفته و مجبور شدم درخواست طلاق بدهم.

سارا به حرف های خانواده اش گوش نمی دهد، همیشه با دوستانش مشورت می کند و یکی از آنها را مثال می زند. من معتقدم طلاق تنها راه حل این مشکلات است، چاره ای ندارم…؟!

سرایا که تا آن لحظه ساکت بود و چیزی نگفت پس از چند دقیقه قاضی رو به ساریا کرد و گفت: دخترم نمی خواهی صحبت کنیم؟ حرف همسرت را قبول داری؟

سارا به ساعت گران قیمت دور مچش نگاه کرد و گفت: آقای قاضی ما خانواده پولداری هستیم. امیر به خوبی می داند که برای من مهم است که همه از ما تعریف کنند و زندگی من خصوصی و عمومی باشد.

امیر اعتراض کرد و گفت: آقای قاضی بهترین بودن به پول و قیافه نیست، من فکر می کردم سارا می خواهد بهترین زوج از نظر عشق و علاقه باشیم و در کنار فامیل، دوستان و آشنایان زندگی کنیم. همیشه پول خرج کن و خودت را جلوی دیگران جذاب تر کن من برای این چیزها پول ندارم.

سرای گفت: به من چه ربطی دارد؟ تو نمیخواستی ازدواج کنی ربطی به دوست پسرم نداره، اون خودش یه خانواده سنتیه و نمیتونه چند بار یه لباس بپوشه.

وی ادامه داد: خانواده امیری دوست ندارند من آرایش کنم، خوش بگذرانم و بیرون بروم. مدام به امیر فشار می آورند که چرا همسرت اینطوری می کند، چنین لباسی می پوشد و چرا خرج می کند! من هم نمی توانم آنها را تحمل کنم. جدا شدن بهتره

برای خودم متاسفم که نزدیک به دو سال از عمرم را از دست دادم. چرا باید در کنار این مرد بمانم در حالی که می توانم در خانه پدرم و آن هم بدون سر و صدا بهتر زندگی کنم؟

این روزها به دلیل دخالت دیگران، بی مسئولیتی، مقایسه، چشم در چشم، سوءتفاهم، عدم استقلال مالی و آموزش کافی روابط، مشکلات زوجین بیشتر شده است.

در این صورت می بینید که امیر و سارا با دو فرهنگ خانوادگی متفاوت بزرگ شده اند که باید قبل از ازدواج به این موضوع توجه می کردند و به نقاط مشترک می رسیدند و سپس ازدواج می کردند، اما حیا باعث ایجاد تنش بین این زوج جوان شد.

از طرفی امیر و سارا باید مشکلات زندگی مشترکشان را با گفتگو حل کنند و در صورت بروز مشکل به جای الگو گرفتن از نظرات دیگران، از یک متخصص کمک بخواهند. آنها باید بدانند که بین زندگی زناشویی و مجردی تفاوت زیادی وجود دارد و زندگی مشترک خود را با توجه به واقعیت ها و شرایط برنامه ریزی کنند.

سارا همچنین باید یاد بگیرد که زندگی خود را با زندگی دیگران مقایسه نکند. متاسفانه مقایسه این روزها به یکی از بزرگترین آسیب های زندگی جوانان تبدیل شده است. به خصوص مقایسه زندگی این روزها در فضای مجازی مشکلات زیادی را برای جوانان به وجود آورده است.

مردان و زنان جوان باید بدانند که اگر می خواهند زندگی مشترک موفقی داشته باشند، باید زندگی خود را بر اساس ارتباط بسازند، گفت و گوی محترمانه، درک متقابل، صمیمیت، وفاداری، صداقت، خویشتن داری و… نیست.