«پایان باز» نباید به یک مُد مخرب تبدیل شود

«پایان باز» نباید به یک مُد مخرب تبدیل شود

آرمان ملی، بیتا نصیر: پایان یکی از مهم ترین بخش های داستان است و بارها نویسنده سعی می کند با ترکیب قطعات داستان اوج روایی را در پایان کار خود داشته باشد. اول اینکه نظر شما در مورد پایان بندی یک اثر داستانی چیست و چقدر برای شما دردسرساز شده است؟

پایان مهم ترین قسمت داستان است. من شخصاً اگر در داستان هایم با انتقاد مواجه می شدم، بیشتر مربوط به پایان داستان بود. – چرا اینقدر زود تموم شد؟ چرا معلوم نشد قهرمان چه شد؟ و… همه اینها نشان می دهد که شما نمی توانید داستان خود را روشن و هیجان انگیز شروع کنید، اما باید یک پایان قانع کننده برای مخاطب داشته باشید. حالا یا انتهای باز یا انتهای بسته کلاسیک. امروزه در دنیایی زندگی می کنیم که نظریه جهان های موازی در فیزیک مطرح می شود و فیلم ها و داستان هایی با پایان های مختلف ساخته و نوشته می شوند. طبیعتاً همه اینها نشان می دهد که پایان یک اثر هنری بزرگ است که می تواند سرنوشت یک اثر را در نگاه مخاطب تغییر دهد. گاهی اوقات اثری با پایان باز آنقدر در ذهن مخاطب می ماند که هیچ پایان کلاسیکی نمی تواند آن اثر را در ذهن مخاطب جاودانه کند.

منظور شما از پرداخت کلاسیک چیست و شامل چه عناصری است؟

در داستان نویسی کلاسیک و خطی، مخاطب معمولاً باید پاسخ همه ابهامات، سردرگمی ها و مسایل مبهم را بیابد. بنابراین نویسنده در این سبک داستان نویسی سعی می کند به تمامی سوالات در چارچوب منطقی داستان و در سبک مورد نظر پاسخ دهد. مثلاً در «صد سال تنهایی» مارکس، حتی اگر طرفدار فضایی سوریال باشید و سبک مارکس ریالیسم جادویی باشد، در نهایت همه عناصر داستان به پایان می رسند و زمان، مکان، نام و نشانه همه در هم پیچیده می شوند. در یک طوفان و ناپدید شدن از زمین

پایان باز و انتخاب آن در داستان، در چه شرایطی قابل قبول است و چه ملاحظاتی لازم است؟

یک اخطار در مورد انتهای باز وجود دارد که باید در اینجا به آن اشاره کنم. گاهی خالق اثر هنری نمی تواند چارچوب داستان را بیافریند و تحقق بخشد; یعنی عناصر داستان به یک تقاطع یا سه راهی خاص نمی رسند و تصمیم را با پایان باز برای مخاطب می گذارند. این خطا و ضعف خلاقانه است که نویسنده یا خالق اثر داستانی با مقوله پایان باز سعی می کند پشت آن پنهان شود. اما گاهی داستان چنان چارچوب محکمی دارد که ضمن اینکه به مخاطب اجازه می دهد پایان را انتخاب کند، هر نوع تخیلی از سوی مخاطب به غنای داستان اصلی می افزاید. در جایی خواندم که مایکل کورتیس; کارگردان فیلم «کازابلانکا» در خط آخر این فیلم; او حتی تصمیم نگرفته بود که داستان چگونه تمام شود. … آیا ایلسا باید با ویکتور لازلو سوار هواپیما شود؟ آیا او باید با ریک و لازلو بماند و به تنهایی به دنیای آزاد فرار کند؟ باید هر سه با هم فرار می کردند؟… خب می بینیم که بالاخره هر سه مورد قبول ما و در منطق داستان است. از غنا و کمال داستان و فیلمنامه است که اگر پایان باز باشد ما را در یک احساس خوب فانتزی و رضایت روحی قرار می دهد. اما اگر داستان کند و ناقص بود، پایان باز آن را درمان نمی کرد.

آیا منطقی است که اینگونه متوجه مفهوم داستان فقط بر عهده مخاطب است؟

منطق توسط نویسنده یا خالق تعیین می شود. اگر به عنوان خالق اثر بتوانید منطقی در داستان بیابید که در چارچوب آن انتخاب بین چند پایان برای مخاطب منطقی به نظر برسد، می تواند ترفند خوبی برای ماندگاری اثر در ذهن مخاطب باشد. حضار. .

به نظر شما سهم منطقی نویسنده در پایان دادن به یک اثر و تعیین تکلیف برای مخاطب چیست؟

این چیزی نیست که بتوان آن را اندازه گرفت. خالق اثر و مخاطب باید در چارچوب معنایی به توافق برسند. طبیعتاً نویسنده هنگام خلق اثر، کار را با توجه به شناخت و انتظارات مخاطب اثرش به پایان می رساند. سازنده یک فیلم یا یک داستان عامه پسند طبیعتا توقع خاصی از مخاطب خود دارد و قطعا کار را با پایانی کلاسیک و مردمی به پایان می رساند. اما خالق آثار خاص برای مخاطب خود تعریف متفاوتی دارد و ممکن است بسته به سطح سواد بصری یا روایی مخاطب خاص خود آن را بی پایان بداند.

اساساً انتخاب یک درخواست باز در یک نویسنده چه می کند؟

به نظر من قصه گویی کلاسیک قدرت می خواهد. اگر نمی توانید یک داستان کلاسیک و دستوری با پایان موفق و روشن بنویسید. قطعاً هیچ قاعده ای وجود ندارد که چگونه می توانید مثلاً یک داستان غیرخطی با پایان باز بنویسید. مثل این می ماند که از یک نقاش انتزاعی بخواهی یک صورت سیاه معمولی بکشد و او به تو «چشم دوتایی» کودکانه بدهد!

به نظر شما نویسندگانی که امروز به سمت پایان باز می روند چقدر موفق هستند؟

من واقعاً در مقام قضاوت درباره نویسندگان همکارم احساس نمی کنم، فقط امیدوارم مقوله باز، مانند نوشتن داستان های مینیمال یا پست مدرن، تبدیل به حالتی مخرب در حوزه ادبیات داستانی ایران نشود. .

آیا شما به دنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد "«پایان باز» نباید به یک مُد مخرب تبدیل شود" هستید؟ با کلیک بر روی عمومی، به دنبال مطالب مرتبط با این موضوع هستید؟ با کلیک بر روی دسته بندی های مرتبط، محتواهای دیگری را کشف کنید. همچنین، ممکن است در این دسته بندی، سریال ها، فیلم ها، کتاب ها و مقالات مفیدی نیز برای شما قرار داشته باشند. بنابراین، همین حالا برای کشف دنیای جذاب و گسترده ی محتواهای مرتبط با "«پایان باز» نباید به یک مُد مخرب تبدیل شود"، کلیک کنید.

نوشته های مشابه